آورده اند که فقیهی دختری داشت بغایت زشت ، به جای زنان رسیده و با وجود جهاز و نعمت کسی در مناکحت او رغبت نمی نمود.
زشت باشد دیبقى و دیبا
که بود بر عروس نازیبا
فی الجمله بحکم ضرورت عقد نکاحش با ضریری بستند . آورده اند که حکیمی در آن تاریخ از سرندیب آمده بود که دیده ی نابینا روشن همی کرد. فقیه را گفتند : داماد را چرا علاج نکنی ؟ گفت : ترسم که بینا شود و دخترم را طلاق دهد ، شوی زن زشتروی ، نابینا به .
ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی ،چون من توی آبم...
آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم چون تو توی قلب منی
ابلیس بر حضرت عیسی (ع) آشکار شد و گفت:
تو نبودی که می گفتی جز آنچه خدا مقررت کرده است بر تو نرسد؟ فرمود بلی .
گفت: پس خویشتن را از قله این کوه فرو انداز اگر مقررت باشد که به سلامت مانی.
فرمود: خداوند را رسد که بندگان را آزماید نه بندگان را که خداوند را آزمایند...
بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا . گفت : کمینه آنکه مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدم دارد و حکما گفته اند : برادر که دربند خویش است نه برادر و نه خویش است.
همراه اگر شتاب کند در سفر تو بیست !
دل در کسى نبند که دل بسته تو نیست
چو نبود خویش را دیانت و تقوا
قطع رحم بهتر از مودت قربى
یاد دارم که مدعی درین بیت بر قول من اعتراض کرده بود و گفته بود : حق تعالی در کتاب مجید از قطع رحم نهی کرده است و به مودت ذی القربی فرموده اینچه تو گفتی مناقص آن است . گفتم : غلط کردی که موافق قرآن است ، ...و ان جاهداک لتشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهما
هزار خویش که بیگانه از خدا باشد
فداى یکتن بیگانه کاشنا باشد
«امید به بخشش پروردگار»
شخصی را به جهنم می بردند .
در راه بر می گشت و به عقب خیره می شد .
ناگهان خدا فرمود : او را به بهشت ببرید .
فرشتگان پرسیدند چرا ؟
پروردگار فرمود : او چند بار به عقب نگاه کرد ... او امید به بخشش داشت.