سرخاب خون ریخته آب لبوی ماست
تنبلشدن ز ما نه! که کار کدوی ماست
شیونکنان ِ زخم تو بیدارمان نکرد
مشکل، کلفتبودن جنس پتوی ماست
گیرم لجن تمام جهان را گرفته است
بو از لجن که نیست! جنابت ز بوی ماست!
از باب احترام، مماشات میکنیم
خب راستش جناب امیّه عموی ماست
جبر زمانه رخصت عزت نمیدهد
تغییر در معادلهها آرزوی ماست
در قهر ما و حضرت شیطان چهها که رفت
برگ برنده قاصدک گفتوگوی ماست!
خاکم به سر! شکست شما گر رقم خورد
فردا تفنگ جنگ نشانش به سوی ماست
حسّ حماسه در رگمان گُل نموده است
دردا که اوج همت ما بَلبَشوی ماست
آسان نبود سورهی حشری که خوانده شد!
این آبروی ماست که آب وضوی ماست
لحن نفاق اگر ز قرائت جدا شود
قدّیس قاریان جهان نامجوی ماست
با من من تو
که ما
ما
نمیشویم
دیگر اسیر شاید و
اما نمیشویم
باید که رفت
به کجا ها؟
به شهر عشق
افسوس
که یک گوشه نشسته و
پا نمیشویم
دیگر تمام شده حرفم
ولی درد هایم چه؟
ما با همیم و دگر
تنها نمیشویم
آمون و سپاه کفر، از روی جفا
اشغال نموده اند دربار تو را
کوری دو چشم «نامبارک» یوسف
برگرد و گذرگاه رفح را بگشا
غزه به میان ورطه ی خون افتاد
در آتش بغض و خشم صهیون افتاد
برگرد به پست سابقت یوزارسیف
این مصر دوباره دست آمون افتاد
موسی بدان قوم تو آتش پرست بود
امروز ثابت شده شیطان پرست بود
بسیار از قوم تو تقصیر رفته است
خون هزار کودک و صد پیر رفته است
ای آتش از وجود شما در شرر شده
از نحسی وجودشما خیر شر شده
نفرین براین قوم که تزویر می کنند
روبه صفت پیروی از شیر میکنند
موسی کجاست مشت زند بردهانتان
با لطف حق بازنشاند به جایتان
موسی دگر شفاعت این قوم را مکن
پیش خدا رعایت این قوم را مکن