کاش قلبم درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
کاش می شد دفتر تقدیر عشق
حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
چه کسی خواهد دید ؟
مردنم را بی تو
گاه میاندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی
روی خندان تو را کاشکی میدیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر ...
چه کسی باور کرد ؟
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد ...
میتوانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را میبخشی