مشکل گناه است
یک از راهبان صومعه ی اسکتا به پدر روحانی ماتئوس گفت :زبانم برایم دردسر آفرین است. نمی توانم در میان مردم جلو زبانم را بگیرم و همیشه کارهای غلط شان را محکوم می کنم .
کشیش پیر به برادر روحانی گفت :اگر نمی توانی زبانت را مهار کنی ، درس را رها کن و به صحرا برگرد. اما خودت را فریب نده ؛ انتخاب تنهائی برای گریز از یک مشکل ، همیشه دلیلِ ضعف است . برادر روحانی گفت : چه کار کنم ؟
کشیش ادامه داد : اجازه بده چند خطا از تو سر بزند ، این گونه از احساس کُشنده ی برتری نسبت به دیگران رها می شوی . و هر چه را که دیگران هم می توانند درست انجام دهند تو نیز درست انجام بده .