شب و نگاه خیس تردید پشت حصار لحظه هاست
بال و پرت اگر که بستست شوق پریدنت کجاست
نذار که شعله ی نگات خونه رو آتیش بزنه
عروسک کوچیک تو تو قاب آینه بشکنه
غرور آسمونو بشکن قفس برای تو کمه
رو زخم کهنه ی دل تو فقط رهایی مرحمه (2)
شب و نگاه خیس تردید پشت حصار لحظه هاست
بال و پرت اگر که بستست شوق پریدنت کجاست
نذار که شعله ی نگات خونه رو آتیش بزنه
عروسک کوچیک تو تو قاب آینه بشکنه
غرور آسمونو بشکن قفس برای تو کمه
رو زخم کهنه ی دل تو فقط رهایی مرحمه (2)