صرف فعل نشستن به گویش لری:
مو بنیشم تونم بنیشی اونم بنیشه ما که بنیشیم شمام که بنیشید دیه جا نی اونا بنیشن
انسان = خوردن + خوابیدن + کارکردن + لذت بردن
خـر = خوردن + خوابیدن
بنابراین : انسان = خر + کارکردن + لذت بردن
بنابراین : انسان – لذت بردن = خر + کارکردن
به معنای دیگر : انسان بدون لذت بردن = خری که کار می کند
زن باید سه تا خاصیت داشته باشه:
1- نجیب باشه ، یعنی کاری به جیب نداشته باشه.
2- خونه دار باشه ، یعنی از خودش خونه داشته باشه.
3- مثل ماه باشه ، یعنی شب بیاد و صبح ها بره.
یه پسر و دختری عاشق همدیگه بودن. میخواستن با هم ازدواج کنن. اما این وسط یه مشکل پیش میاد اونم اینکه دختره به پسره خیانت می کنه و با یکی دیگه ازدواج می کنه. پسره به محض شنیدن این خبر ??? میلی لیتر به خودش بنزین تزریق میکنه اما نمی میره. خلاصه یه چند روزی بیمارستان بوده. تو این مدت دختره یه روز در کمال پررویی میره ملاقاتش. پسره هم تا اونو می بینه یه چاقو برمیداره و میذاره دنبالش. پسره بدو دختره بدو تا بالاخره پسره میگیردش. دستشو بالا می بره که با چاقو بهش بزنه. یه دفعه بنزین تموم میکنه...
پس از این داستان نتیجه میگیریم که در مصرف بنزین صرفه جویی کنید!
نسخهء دارو
یه خانومی وارد داروخانه میشه و به دکتر داروساز میگه که به سیانور احتیاج داره!
داروسازه میگه واسه چی سیانور میخوای؟
خانومه توضیح میده که لازمه شوهرش را مسموم کنه.
چشمهای داروسازه چهارتا میشه و میگه: خدا رحم کنه، خانوم من نمیتونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکُشید! این بر خلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هردوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمی شه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
بعد از این حرف خانومه دستش رو میبره داخل کیفش و از اون یه عکس میاره بیرون؛ عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام میخوردند.
داروسازه به عکسه نگاه می کنه و میگه: خب، حالا... چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟
نتیجهی اخلاقی: وقتی به داروخانه میروید، اول نسخهی خود را نشان بدهید!