ماجرای روزگار ما همین است :
مدتی برای دل بستن به این و آن می گذرد و عمری برای دل کندن و از یاد بردن .
معشوق می رود و عشق در دل زبانه می کشد و عاشق با عشق می سوزد و می سازد و به دنیایی پر می کشد که فراتر از عاشق و معشوق است .
گویی زندگی مثل سایه های لرزان و گذران به سرعت ما را فریفته خود می سازد و به دنبال چیزی اسرار آمیز می کشاند و بعد سایه ها برچیده می شود و ما می مانیم با دنیایی رنگین و رویاهای بی انتها .
همیشه ما به دنبال چیزی هستیم که نمی دانیم چیست و در سرزمین دل انگیز خاطرات و باغ های سبز خیالات هم چنان به جست و جوییم .
جست و جویی از ورای جست و جو ؛ با حرف هایی بسیار ، نهفته در انبار دل ، که بی حرف و لفظ فرو می چکد ازگوشه چشم ها .
برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت آورد
گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید
اما هیچکس ندانست که قیمت عشق « اشک » است
به نام خدا خالق انسان .
به نام انسان خالق غم ها .
به نام غم ها به وجود آورنده ی اشک ها .
به نام اشک تسکین دهنده ی قلب ها .
به نام قلب ها ایجاد گر عشق و
به نام عشق زیباترین خطای انسان .
عصر آهن نیازمند تفاهم است .
دنیا روزهای تیره ای را پشت سر میگذارد
اما روزی به تفاهم و همدلی خواهد رسید .
تفاهم از قلب بر می خیزد
و صلح و آرامش از قلب کسانی می روید
که عشق بورزند
مرگ آرزوها را درو می کند.
امام علی (ع)
مبادا چو شدتی رو آورد تمنای مرگ کنی.
پیامبر اکرم (ص)
ما در طول عمرمان مثل بازیگرانی هستیم که چند لحظه ای روی صحنه ظاهر می شویم.
(شکسپیر)
کسی که از مرگ بترسد از زندگی هم می ترسد.
(ولترا )
هر رهروی مقصدی دارد و مقصد نهایی همه مرگ است.
پیامبر اکرم (ص)
زمین نیز مانند ما به جستجوی خوراک است از این مردم می خورد و می آشامد.
عمر آنقدر کوتاه است که نمی ارزد آدم حقیر و کوچک بماند .
(دیرازائیلی)
پس در هر حال از شما می خواهم که با شادی و امید با مرگ رو به رو شوید.
(سقراط)