■ شنبه اول ایلول
و ما که ببری خان، عزیزکردهی سلطان صاحبقران و خود سلطان و خاقان گربههای ممالک محروسه و قبلهی عالم گربهسانان باشیم، اراده فرمودیم خاطرات یومیهی خود را مثال شاه عظیمالشأنمان به مصداق «کلام الملوک، ملوک الکلام» به رشتهی تحریر درآوریم. باشد که عبرتی برای گربهسانان آتیه بوده و این دستخط همامیونی در مصحف ایام یادگار بماند.
■ یکشنبه دویم ایلول
«پنجولالسلطنه» وزیر جنگ آمده راپرت میدهد: یک عده از گربههای قشون انگلیس از مطبخ اردو به اندرونی تجاوز کرده و اسباب صدمه و زحمت شدهاند. فوج گربههای اندرونی هم غیرتی شده، آرایش جنگی به خود گرفته، دم بالا گرفته، مو سیخ کرده، به آنها حملهور شده و اجمعین را دستگیر کرده به محبس بردهاند. آنها نیز تضرع نموده که ما زیاده تجاوز ننموده و کم نمودهایم.
«پشمک الممالک» صدراعظم ما میگوید: رهایشان کنید این گربههای نازنین را، قدمشان روی چشم. علیایحال شاید به قصد ضیافت آمدهاند، میزبان چرا بیمهری کند؟
لهذا ما نیز مهرورزانه فرمودیم آنها را خلعت داده، آزاد کرده و با اکرام تمام با دهل و سرنا راهی نمایند که در فرنگستان نگویند گربههای ایرانی بی چشم و رو هستند.
البته به نظرمان این پشمکالممالک با گربه فراماسونهای حوالی لندن سر و سری دارد. خفیهنویسان راپرت دادهاند ملکه گربههای انگلیس به او لقب Sir Cat Pashmak داده و با مشارالیه مصاحفه و معانقه دارد. خوب میدانیم این پشمکالممالک، گربهی دنبه دیدهای است و پدرگربهسوخته از ما مخفی میکند.
■ دوشنبه سیم ایلول
«ملوسالسلطان» ولیعهدمان آمده با یک .................................
ادامه این خاطرات را در ادامه مطلب بخوانید