خدا هست ؟
توصیه میکنم حتماً تا انتهاش بخونید
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت ، در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت
آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند
آرایشگر گفت : من باور نمیکنم خدا هم وجود داشته باشد
آرایشگر جواب داد: ..............
برای خواندن ادامه این داستان آموزنده به ادامه مطلب مراجعه کنید
کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد
به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟
اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت
نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت
به محض اینکه از مغازه بیرون آمد
مردی را دید با موهای بلند و کثیف
و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد
میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند
همین الان موهای تو را کوتاه کردم
چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد
آرایشگر: نه بابا ! آرایشگرها وجود دارند
موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند
مشتری تائید کرد: دقیقا نکته همین است