سرخاب خون ریخته آب لبوی ماست
تنبلشدن ز ما نه! که کار کدوی ماست
شیونکنان ِ زخم تو بیدارمان نکرد
مشکل، کلفتبودن جنس پتوی ماست
گیرم لجن تمام جهان را گرفته است
بو از لجن که نیست! جنابت ز بوی ماست!
از باب احترام، مماشات میکنیم
خب راستش جناب امیّه عموی ماست
جبر زمانه رخصت عزت نمیدهد
تغییر در معادلهها آرزوی ماست
در قهر ما و حضرت شیطان چهها که رفت
برگ برنده قاصدک گفتوگوی ماست!
خاکم به سر! شکست شما گر رقم خورد
فردا تفنگ جنگ نشانش به سوی ماست
حسّ حماسه در رگمان گُل نموده است
دردا که اوج همت ما بَلبَشوی ماست
آسان نبود سورهی حشری که خوانده شد!
این آبروی ماست که آب وضوی ماست
لحن نفاق اگر ز قرائت جدا شود
قدّیس قاریان جهان نامجوی ماست