مشیت ورحمت خداوند برای انسان هر چه باشد یقینا بدون همکاری خود شخص نمی تواند جامه عمل بپو شد . «استلا تریل مان»
یک استادی با شاگردش در صحرا راه می رفتند . استاد به شاگردش می گفت که باید همیشه به خداوند اعتماد کند چون او از همه چیز آ گاه هست . شب فرا رسید و آنها تصمیم گرفتند که اطراق کنند . استاد خیمه را برپا کرد وشاگردش را فرستاد تا اسبها را به سنگی ببندد . اما شاگرد وقتی به کنار سنگ رسید به خودش گفت: استاد دارد مرا آزمایش می کند . اومی گوید خداوند از همه چیز آگاه است .آنوقت از من می خواهد که اسب ها را ببندم . او می خواهد ببیند آیا من ایمان و توکل دارم یا نه . سپس به جای اینکه آنها را ببیند دعای مفصلی خواند و آنها را به خداوند سپرد.
روز بعد وقتی از خواب بیدار شدند دیدند که اسبها رفته اند . شاگرد که ناامید شده بود نزد استاد رفت و شکایت کرد که دیگر حرف او را باور نخواهد کرد .چون خداوند از هیچ چیز مراقبت نمی کند وفراموش کرد که اسب ها را نگهداری کند . استاد جواب داد : تو اشتباه می کنی خداوند می خواست از اسب ها نگه داری کند ولی برای این کار نیاز به دستان تو داشت که افسار آنها را به سنگ ببندد.
به خدایت اعتماد و توکل کن اما فراموش نکن که افسار شترت را به درخت ببندی
«ضرب المثل عربی»