تعرفه های جدید ( صنف متکدیان تهران )
خیر ببینی جوون 2000 تومان
الهی که تو کنکور قبول بشی 5000 تومان
خدا از بزرگی کمت نکنه 6000 تومان
الهی که کارت سوختت پیدا بشه 100000 تومان
انشاء الله برات کار پیدا بشه 1000000 تومان
چشم حسود کور ( با دود اسفند مخصوص) ۳۰۰۰۰تومان
ای که سیاه چشمات ، همرنگ روزگارم
از دست تو چه روز و چه روزگاری دارم
هزار تا وعده دادی نیومده ما رو کاشتی
این دل مهربونو چشم انتظار گذاشتی
برای بی وفایی هزار بهونه داری
هزار و یک شکایت ، از این زمونه داری
چشم انتظارم نذار تاریک و تارم نذار
بیشتر از این غصه رو، رو کوله بارم نذار
چه روز و روزگاریه ، وای چه شبای تاریه
دل پی بی قراری و عاشق ما فراریه
روز و روزگاری بود زمستون و بهاری بود
تو شادی و تو غصه مون حال و هوای یاری بود
امروز اولین بارون پاییزی همچنان در حال باریدن هست ، میگن وقتی که بارون رحمت خدا می باره وقت استجابت دعا هست ، میگن وقتی رحمت؛ خدا می باره هر چی که از خدا بخوایم بهمون میده...
التماس دعا
کوتاه ترین راه رسیدن به ثروت آن است که قابلیت هایت را بشناسی و برآنها تکیه کنی.
کوتاه ترین راه برای جلوگیری از شکست احتمالی ، مشورت با کسانی است که قبلاً آن راه را رفته اند.
کوتاه ترین راه برای داشتن روانی سالم ، در نظر گرفتن زمانی برای خنده و شادی در هر روز است.
کوتاه ترین راه بری اینکه نخواهی چیزی را به خاطر بسپاری ، نگفتن دروغ است.
کوتاه ترین راه برای رسیدن به آرزوها ، واقع بین بودن است.
کوتاه ترین راه برای غیبت نکردن آن است که عیوب خود را مثل عیب دیگران ، ببینی .
کوتاه ترین راه برای داشتن جسمی سالم ، اعتدال در خوردن است ، نه زیاد و نه کم.
کوتاه ترین راه برای یافتن یک دوست ، توجه به علایق طرف مقابل است.
کوتاه ترین راه مبارزه با ترس ، روبه رو شدن با آن ترس است.
کوتاه ترین راه عشق ورزیدن ، نگاهی است خالص و بی ریا توام با عشق.
برای ادامه این کوتاه ترین را ه ها به ادامه مطلب مراجعه کنید
شیادی گیسوان بافت یعنی علویست و با قافله حجاز به شهری در آمد که از حج همی آیم و قصیده ای پیش ملک برد که من گفته ام . نعمت بسیارش فرمود و اکرام کرد تا یکی از ندیمان حضرت پادشاه که در آن سال از سفر دریا آمده بود گفت : من او را عید اضحی در بصره دیدم . معلوم شد که حاجی نیست. دیگری گفتا : پدرش نصرانی بود در ملطیه پس او شریف چگونه صورت بندد. ؟ و شعرش را به دیوان انوری دریافتند. ملک فرمود تا بزنندش و نفی کنند تا چندین دروغ درهم چرا گفت . گفت : ای خداوند روی زمین یک سخنت دیگر در خدمت بگویم اگر راست نباشد به هر عقوبت که فرمایی سزاوارم . گفت : بگو تا آن چیست. گفت :
غریبى گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آبست و یک چمچه دوغ
اگر راست مى خواهى از من شنو
جهان دیده ، بسیار گوید دروغ
ملک را خنده گرفت و گفت : ازین راست تر سخن تا عمر او بوده باشد نگفته است. فرمود تا آنچه مامول اوست مهیا دارند و بخوشی برود.